Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مناسک
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
ritual
/ˈrɪʧuəl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مناسک
تشریفات
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آیین
مراسم
1.Coffee and the newspaper are part of my morning ritual.
1. قهوه و روزنامه بخشهایی از مناسک صبحگاه من هستند.
2.The birds were performing a complex mating ritual.
2. پرندهها داشتند مراسم پیچیده جفتگیری را انجام میدادند.
تصاویر
کلمات نزدیک
rite of passage
rite
rita
rissole
risqué
ritualistic
ritually
ritzy
rival
rival company
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان