[قید]

silently

/ˈsɑɪ.lənt.li/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آهسته به خموشی

معادل ها در دیکشنری فارسی: بی‌صدا آرام به‌آرامی آهسته
مترادف و متضاد quietly
  • 1.She wept silently as she read the letter.
    1. او در حالی که آن نامه را می خواند آهسته گریست.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان