[اسم]

suggestion

/səgˈdʒes.tʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پیشنهاد

معادل ها در دیکشنری فارسی: پیشنهاد نصیحت
مترادف و متضاد advice counsel proposal proposition
  • 1.Have you got any suggestions?
    1. هیچ پیشنهادی داری؟
  • 2.I know only one restaurant in town, so I'm open to any suggestion.
    2. من تنها یک رستوران در شهر می‌شناسم، بنابراین هر پیشنهادی برایم قابل قبول است.
to make a suggestion
پیشنهاد دادن
  • Clara made some very helpful suggestions.
    "کلارا" پیشنهادات بسیار مفیدی [کمک‌کننده‌ای] داد.

2 تلقین

معادل ها در دیکشنری فارسی: القا تلقین
the power of suggestion
قدرت تلقین

3 اشاره

مترادف و متضاد implication insinuation
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان