[قید]

terribly

/ˈterəbli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more terribly] [حالت عالی: most terribly]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بسیار سخت، شدیداً

مترادف و متضاد extremely very
  • 1.I'm terribly sorry.
    1. من بسیار متأسف هستم.
  • 2.She was terribly ill.
    2. او سخت بیمار بود.
  • 3.We were terribly lucky that nothing was damaged.
    3. ما بسیار خوش‌شانس بودیم که هیچ چیز آسیب ندیده بود.

2 بسیار بد افتضاح

مترادف و متضاد awfully very badly
  • 1.He played terribly.
    1. او بسیار بد بازی کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان