[فعل]

to visit

/ˈvɪz.ɪt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: visited] [گذشته: visited] [گذشته کامل: visited]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دیدار کردن بازدید کردن، ملاقات کردن، دیدن کردن

مترادف و متضاد call on drop by see stop by ignore neglect
  • 1.We don't live here. We're just visiting.
    1. ما اینجا زندگی نمی‌کنیم. فقط داریم (از اینجا) بازدید می‌کنیم.
  • 2.We have friends coming to visit this weekend.
    2. دوستانمان این آخر هفته به دیدار ما می‌آیند.
to visit somebody/something
از کسی/چیزی دیدار/بازدید کردن
  • 1. For more information, visit our Web site.
    1. برای اطلاعات بیشتر از وب‌سایت ما بازدید کنید.
  • 2. Inspectors visit all the hotels.
    2. بازرسان از تمام هتل‌ها بازدید می‌کنند.
  • 3. The president is visiting Japan at the moment.
    3. در حال حاضر رئیس‌جمهور دارد از ژاپن بازدید می‌کند.
  • 4. We visited a few galleries while we were in Prague.
    4. ما وقتی در پراگ بودیم از چندین گالری بازدید کردیم.
  • 5. Will you visit me when I'm in hospital?
    5. وقتی که در بیمارستان هستم از من دیدار می‌کنی [به ملاقاتم می‌آیی]؟
to go to visit someone/something
برای بازدید از چیزی/دیدار با کسی رفتن
  • She went to visit relatives in Phoenix.
    او برای دیدار با اقوام به "فینیکس" رفت.
کاربرد فعل visit به معنای دیدار کردن یا ملاقات کردن
فعل visit در فارسی به معنای "دیدار کردن"، "بازدید کردن" یا "ملاقات کردن" است. دیدار یا بازدید کردن، به معنای به دیدن کسی، مکانی یا چیزی رفتن و زمانی را با آنها سپری کردن است. به مثال‌های زیر توجه کنید:
".We visited a few galleries while we were in Prague" (ما وقتی در پراگ بودیم از چندین گالری بازدید کردیم.)
".We have friends coming to visit this weekend" (دوستانمان این آخر هفته می‌آیند تا با ما دیدار کنند.)
- فعل visit در فارسی به معنای "ملاقات کردن" یک جنبه انسانی دارد و معمولا به دیدار دو یا چند انسان با یکدیگر نسبت داده می‌شود. مثلاً ما در فارسی نمی‌گوییم "ما از کشور آمریکا ملاقات کردیم" یا "از چندین نمایشگاه ملاقات کردیم." در این مفهوم از "دیدار کردن" یا "بازدید کردن" استفاده می‌کنیم. مثال:
"?Will you visit me when I'm in hospital" (وقتی که در بیمارستان هستم به ملاقاتم می‌آیی؟)
".Tomorrow I'll visit the capital" (فردا از پایتخت دیدار [بازدید] می‌کنم.)
(منظور مثال بالا این است که فردا به پایتخت رفته و از آنجا بازدید می‌کنم.)

2 دچار شدن متحمل شدن، مورد چیزی قرار گرفتن

مترادف و متضاد afflict befall inflict
  • 1.The mockery visited upon him by his schoolmates.
    1. او توسط هم‌مدرسه‌ای‌هایش مورد تمسخر قرار گرفت.
  • 2.They were visited with epidemics of a strange disease.
    2. آن‌ها دچار شیوع بیماری عجیبی شدند.
[اسم]

visit

/ˈvɪz.ɪt/
قابل شمارش

3 دیدار بازدید، ملاقات

مترادف و متضاد social call stay stop stopover vacation
visit to somebody/something (from somebody)
دیدار (کسی) از کسی/چیزی
  • The President's visit to Argentina was disastrous.
    دیدار رئیس‌جمهور از آرژانتین فاجعه‌آمیز بود.
to pay a visit to something/somebody
از چیزی/کسی دیدار/بازدید کردن
  • 1. If you have time, pay a visit to the local museum.
    1. اگر وقت دارید، از موزه محلی بازدید کنید.
  • 2. The building inspector paid our building a visit last week.
    2. بازرس ساختمان هفته پیش از ساختمان ما بازدید کرد.
  • 3. You need to pay a visit to the doctor.
    3. باید با دکتر دیدار کنید [باید به دکتر مراجعه کنید].
social/business visit
دیدار معاشرتی/کاری
  • Is this a social visit, or is it business?
    آیا این یک دیدار معاشرتی است یا کاری؟
to have a visit from someone
کسی به دیدن/ملاقات کسی رفتن
  • We had a visit from the police last night.
    دیشب پلیس به دیدن ما آمد.
کاربرد اسم visit به معنای دیدار یا بازدید
اسم visit در فارسی به معنای "دیدار" یا "بازدید" است. به‌طور کلی به یک مناسبت یا یک دوره زمانی گفته می‌شود که کسی برای دیدن مکانی یا کسی دیگر می‌رود و در آنجا زمانی را سپری می‌کند. مثال:
".It's my first visit to New York" (این اولین بازدید من از نیویورک است.)
- البته این اسم به بازدید از یک وب سایت اینترنتی نیز می‌تواند اشاره داشته باشد. مثال:
".Visits to our website have doubled in a year" (بازدیدها از وب‌سایت ما در یک سال، دو برابر شده است.)
- این اسم به مفهوم بازدید یک مقام رسمی از یک کشور یا دیدار با یک مقام رسمی نیز می‌تواند باشد. مثال:
"the President's visit to Argentina" (بازدید رئیس‌جمهور از آرژانتین)
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان