1 . تبار
[اسم]

ancestry

/ˈænsestri/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تبار دودمان

معادل ها در دیکشنری فارسی: اصل‌ونسب نسب
  • 1.He was able to trace his ancestry back over 1 000 years.
    1. او توانست دودمان خود را تا بیش از 1000 سال مشخص کند.
  • 2.to have Scottish ancestry
    2. تبار اسکاتلندی داشتن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان