خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تکلیف
2 . تخصیص
[اسم]
assignment
/əˈsɑɪn.mənt/
قابل شمارش
1
تکلیف
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تکلیف
ماموریت
مترادف و متضاد
chore
duty
task
1.The school assignment is due on Friday.
1. مهلت تحویل تکلیف مدرسه [تا] جمعه است.
2
تخصیص
اختصاص، گمارش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تخصیص
تفویض
مترادف و متضاد
allocation
تصاویر
کلمات نزدیک
assignee
assign
assiduously
assiduous
assiduity
assimilate
assimilation
assist
assistance
assistant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان