خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مشتعل
2 . شدید
3 . سوز
[صفت]
burning
/ˈbɜr.nɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more burning]
[حالت عالی: most burning]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مشتعل
آتشگرفته
معادل ها در دیکشنری فارسی:
افروخته
سوزان
آتشین
مترادف و متضاد
aflame
blazing
flaming
extinguished
1.I saw a burning car.
1. یک اتومبیل مشتعل [در حال سوختن] را دیدم.
2
شدید
جدی، زیاد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
داغ
مترادف و متضاد
extreme
strong
1.Climate change remains a burning issue.
1. تغییرات آب و هوایی همچنان مشکلی جدی باقی ماندهاست.
2.I have no burning desire to go swimming.
2. من هیچ اشتیاق زیادی برای رفتن به شنا [شنا کردن] ندارم.
[اسم]
burning
/ˈbɜr.nɪŋ/
قابل شمارش
3
سوز
سوزش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سوز
سوزش
تصاویر
کلمات نزدیک
burnet
burner
burn with a low blue flame
burn up the road
burn rubber
burnish
burnished
burnout
burns
burnt
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان