1.
اگر زمانی در "شیکاگو" بودی، بیا و ما را ببین [به دیدن ما بیا].
2.John will come and pick you up at 4 o'clock.
2.
"جان" ساعت چهار میآید و تو را سوار میکند [با ماشین دنبالت میآید].
3.She's coming this afternoon.
3.
او امروز بعدازظهر میآید.
to come someplace (adv/prep. of place)
به جایی آمدن
1.
Can you come to my party?
1.
میتوانی به مهمانی من بیایی؟
2.
I came straight from the airport.
2.
من مستقیما از فرودگاه آمدم.
3.
The door opened and a nurse came into the room.
3.
در باز شد و یک پرستار داخل اتاق آمد.
to come with somebody to someplace
همراه با کسی آمدن
1.
Are you coming to the club with us tonight?
1.
آیا امشب با ما به کلوب میآیی؟
2.
Come with me.
2.
با من بیا.
3.
Would you like to come with Sarah and me?
3.
میخواهی با من و "سارا" بیایی؟
to come for/about something
به خاطر/برای چیزی آمدن
1.
I've come about my book.
1.
من به خاطر کتابم آمدهام.
2.
I've come for my money.
2.
برای پولم آمدم.
to come to do something
برای انجام کاری/چیزی آمدن
I've come to get my book.
برای گرفتن کتابم آمدهام.
to come doing something
برای انجام کاری آمدن
1.
He came looking for me.
1.
او به دنبال من آمد.
2.
Why don't you come skating tonight?
2.
چرا امشب برای اسکیتبازی نمیآیی؟
to come a distance
مسافتی را طی کردن/راهی را آمدن
1.
The company has come a long way in the last 5 years.
1.
شرکت در 5 سال اخیر راهی طولانی را طی کردهاست.
2.
We've come 50 miles this morning.
2.
ما امروز صبح 50 مایل طی کردیم.
کاربرد فعل come به معنای آمدن
فعل come به معنای "آمدن" به مفهوم به سمت کسی یا مکانی حرکت کردن است، یعنی فردی به هدف اینکه به کسی یا جایی برسد از جایی به آن سمت حرکت میکند. مثلا:
".She comes to work by bus" (او با اتوبوس به سر کار میآید.)
".There's a storm coming" (طوفانی دارد میآید.)
برخی اوقات به جای عبارت to come to do something، فعل come میتواند با and و یک فعل دیگر بیاید تا هدف چیزی را نشان دهد یا اینکه به کسی بگوید باید چکار کند. مثلا:
".Come and see us soon" (زود بیا و ما را ببین [زود به دیدن ما بیا].)
".Come and have your dinner" (بیا و شامت را بخور.)
در انگلیسی آمریکایی برخی اوقات در این کاربرد and را نمیآورند. مثلا:
".Come have your dinner" (بیا شامت را بخور.)
مترادف و متضاد
appear
arrive
get there
show up
leave
1.Hasn't his train come in yet?
1.
آیا قطار او هنوز نرسیدهاست؟
2.My package came today.
2.
بستهام امروز رسید.
3.When does the mail come?
3.
نامه کی میرسد؟
here comes somebody
...هم از راه رسید، این هم از ...
Here comes Jo!
"جو" هم از راه رسید!
to come to someplace
به جایی رسیدن
1.
They continued until they came to a river.
1.
آنها (راهشان را) ادامه دادند تا به یک رودخانه رسیدند.
2.
What time did you come to my house?
2.
چه ساعتی به خانه من رسیدی؟
to come to/into something
به چیزی رسیدن
1.
At last winter came to an end.
1.
بالاخره زمستان به پایان رسید.
2.
He came to power in 2006.
2.
او در سال 2006 به قدرت رسید.
3.
When will they come to a decision?
3.
آنها چه زمانی به یک تصمیم (نهایی) میرسند؟
کاربرد فعل come به معنای رسیدن
فعل come به معنای رسیدن به یک مکان خاص است. فعل come در این مفهوم معمولا با حرف اضافه to میآید. مثلا:
".They continued until they came to a river" (آنها به راه خود ادامه دادند تا به یک رودخانه رسیدند.)
".The time has come to act" (وقت عمل رسیدهاست.)
3
موجود بودن
to come in something
...موجود بودن
1.
Do these slacks come in any other color?
1.
آیا این شلوار راحتی در رنگ دیگری هم موجود هست [آیا این شلوار راحتی رنگ دیگری هم دارد]؟
2.
These shorts don't come in any other color.
2.
این شلوارک در رنگهای دیگر موجود نیست.
to come with something
به همراه چیزی موجود بودن
These cuddly baby doll comes with her own blanket and bottle.
این عروسک بغلی به همراه پتو و شیشه (شیر) خودش موجود هست.
کاربرد فعل come به معنای موجود بودن
فعل come به معنای موجود بودن برای کالا، اجناس و ... استفاده میشود که در حالتها و مدل خاصی برای فروش موجود باشند. مثلا:
".This dress comes in black and red" (این پیراهن در رنگهای سیاه و قرمز موجود است.)
فعل come همچنین برای کالا یا اجناسی بهکار میرود که کالاهای جانبی به همراه داشته باشند. مثلا:
".This cuddly baby doll comes with her own blanket and bottle" (این عروسک بغلی به همراه پتو و شیشه (شیر) خودش موجود هست.)
4
روی دادن
بهوقوع پیوستن
مترادف و متضاد
happen
occur
1.The agreement came after several hours of negotiations.
1.
(این) قرارداد پس از ساعتها مذاکره بهوقوع پیوست [منعقد شد].
2.The attacks came without warning.
2.
حملات بدون هشدار روی دادند.
3.The high point of the concert came during the drum solo.
3.
نقطه اوج این کنسرت حین تکنوازی درام بهوقوع پیوست.