خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نسبتاً
[قید]
comparatively
/kəmˈpɛrətɪvli/
غیرقابل مقایسه
1
نسبتاً
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نسبتا
مترادف و متضاد
relatively
1.It was comparatively easy for him to learn baseball because he had been a cricket player.
1. یادگیری بیسبال برای او نسبتاً آسان بود چون او (قبلاً) بازیکن کریکت بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
comparative
comparable
company town
company man
company law
compare
compare apples and oranges
compare notes
compared
compared to
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان