خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اعتماد به نفس
2 . موضوع خصوصی
3 . درددل
[اسم]
confidence
/ˈkɑnfədəns/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اعتماد به نفس
اعتماد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اطمینان
اعتماد
اعتمادبهنفس
وثوق
مترادف و متضاد
belief
self-assurance
trust
distrust
doubt
scepticism
uncertainty
confidence in somebody/something
اعتماد به کسی/چیزی
I have complete confidence in her. She'll be perfect for the job.
من کاملا به او اعتماد دارم. او برای این کار عالی خواهد بود.
have confidence in something/somebody
اعتماد داشتن به چیزی/کسی
The players all have confidence in their manager.
بازیکنان همگی به سرمربیشان اعتماد دارند.
with confidence
با اعتماد به نفس
He answered the questions with confidence.
او سوالات را با اعتماد به نفس پاسخ داد.
to lose confidence
اعتماد به نفس از دست دادن
People often lose confidence when they are criticized.
مردم اغلب وقتی مورد انتقاد قرار میگیرند اعتماد به نفسشان را از دست میدهند.
to gain confidence
اعتماد به نفس گرفتن
He gained confidence when he went to college.
او وقتی به دانشگاه رفت اعتماد به نفس گرفت.
lack of confidence
کمبود اعتماد به نفس
She suffers from a lack of confidence.
او از کمبود اعتماد به نفس رنج میبرد.
to lack confidence
اعتماد به نفس نداشتن [کمبود اعتماد به نفس داشتن]
She lacked confidence to talk to people.
او اعتماد به نفس صحبت کردن با مردم را نداشت.
2
موضوع خصوصی
هر چیز محرمانه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
درد دل
3
درددل
تصاویر
کلمات نزدیک
confide
confidante
confidant
confetti
confessor
confidence trick
confident
confidential
confidentiality
confidentially
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان