خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خسته و کوفته بودن
[عبارت]
dead on one's feet
/dɛd ɑn wʌnz fit/
1
خسته و کوفته بودن
1.He can't play soccer very well anymore. He's dead on his feet.
1. او دیگر نمی تواند فوتبال بازی کند. او خسته و کوفته است.
تصاویر
کلمات نزدیک
dead heat
dead end
dead beat
dead
deactivate
dead serious
dead set against something
dead wood
dead-end
dead-end job
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان