-
1.Good morning, Doctor Smith.
1.
صبح بخیر دکتر "اسمیث".
-
I’d been having bad headaches so I went to the doctor.
من سردردهای بدی داشتم، برای همین به دکتر رفتم.
-
You should see a doctor about that cough.
تو باید برای این سرفه یک دکتر را ببینی [تو برای این سرفه باید به دکتر مراجعه کنی].
-
In the middle of the night we decided to get the doctor.
در نیمههای شب تصمیم گرفتیم دکتر خبر کنیم.
-
The doctor examined her and said she had a chest infection.
دکتر او را معاینه کرد و گفت که عفونت سینه دارد.
-
My doctor prescribed a course of antibiotics.
دکترم یک دوره آنتی بیوتیک برای من تجویز کرد.
کاربرد واژه doctor به معنای دکتر
واژه doctor به معنای "دکتر" به معنای فردی است که شغلش معاینه کردن بیماران و دارو دادن به آنها و درمان آنهاست. مثلاً:
"You should see a doctor about that cough" (تو باید برای این سرفه یک دکتر را ببینی.)
وقتی میخواهیم فردی را با این واژه خطاب کنیم، معمولاً doctor را به صورت کوتاه شده یعنی .Dr مینویسیم. مثلاً:
"Good morning, Dr. Smith" (صبح بهخیر، دکتر "اسمیث")
در معنایی دیگر واژه doctor به فردی گفته میشود که بالاترین مدرک تحصیلی دانشگاهی را داشته باشد. مثلاً:
"Doctor of Philosophy" (دکترای فلسفه)