1 . طول مدت
[اسم]

duration

/djuˈreɪʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 طول مدت مدت زمان

معادل ها در دیکشنری فارسی: مدت
  • 1.The singer remained in the hotel for the duration of his stay in the UK.
    1. خواننده در طول مدت اقامتش در بریتانیا در هتل ماند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان