خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فشار
[اسم]
duress
/duˈres/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
فشار
اجبار، سختی
مترادف و متضاد
compulsion
force
hardship
1.He signed the confession under duress.
1. او تحت فشار اعتراف نامه را امضا کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
duration
durance
durable
durability
dura mater
durian
during
durum
dusk
dusky
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان