Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . مواجه شدن
2 . برخورد
[فعل]
to encounter
/ɪnˈkaʊntər/
فعل گذرا
[گذشته: encountered]
[گذشته: encountered]
[گذشته کامل: encountered]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مواجه شدن
روبرو شدن، برخورد کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
روبرو شدن
مواجه شدن
مقابله کردن
مترادف و متضاد
come across
meet
run into something
to encounter something
به چیزی برخورد کردن
We encountered quite a few problems at the beginning.
ما در آغاز با مشکلات زیادی مواجه شدیم.
to encounter somebody
با کسی رو به رو شدن [ملاقات کردن]
She was the most remarkable woman he had ever encountered.
او خارقالعادهترین خانمی بود که تا به حال با او رو به رو شده بود.
[اسم]
encounter
/ɪnˈkaʊntər/
قابل شمارش
2
برخورد
مواجهه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
برخورد
دیدار
مواجهه
encounter with somebody/something
برخورد با کسی/چیزی
an encounter with the police
برخورد با پلیس
encounter between A and B
مواجهه بین (آ) و (ب)
The story describes the extraordinary encounter between a man and a dolphin.
داستان مواجهه خارقالعاده بین یک مرد و یک دلفین را توصیف میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
encore
encopresis
encompassment
encompassing
encompass
encounter group
encourage
encouraged
encouragement
encouraging
کلمات نزدیک
encore
encompass
encomium
encode
enclosure
encourage
encouragement
encouraging
encouraging start
encroach
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان