Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . پيش گفتار
[اسم]
foreword
/ˈfɔːrwɜːrd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پيش گفتار
مقدمه، پيشدرآمد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
درآمد
دیباچه
1.He was asked if he would consider writing a foreword for her book.
1. از او خواسته شد که قبول می کند برای کتاب او پیش گفتار بنویسد یا نه.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
forewoman
forewing
forewarning
forewarned is forearmed
forewarn
forfeit
forfeited
forfeiture
forfend
forficate
کلمات نزدیک
forewoman
forewarned
forewarn
forever
forethought
forfeit
forge
forged
forger
forgery
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان