[فعل]

to forge

/fɔːrdʒ/
فعل گذرا
[گذشته: forged] [گذشته: forged] [گذشته کامل: forged]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 جعل کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: آهنگری جعل کردن
  • 1.He's getting good at forging his mother's signature.
    1. او دارد در جعل (کردن) امضای مادرش بهتر می‌شود.
to forge a passport
جعل کردن گذرنامه

2 به‌وجود آوردن ساختن

a move to forge new links between management and workers
تلاشی برای به‌وجود آوردن پیوندهای (ارتباطی) جدید بین مدیریت و کارگران
[اسم]

forge

/fɔːrdʒ/
قابل شمارش

3 کارگاه آهنگری آهنگری

مترادف و متضاد smithy
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان