خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اصطکاک (فیزیک)
2 . اختلاف نظر
[اسم]
friction
/ˈfrɪkʃən/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اصطکاک (فیزیک)
سایش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اصطکاک
مالش
مترادف و متضاد
abrasion
1.You have to put oil in the engine to reduce friction between the moving parts.
1. باید درون موتور روغن بریزید تا اصطکاک بین قطعات متحرک را کاهش دهید.
2
اختلاف نظر
ناسازگاری
مترادف و متضاد
discord
1.There was a lot of friction between the two families.
1. اختلاف نظر زیادی بین آن دو خانواده وجود داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
fricative
friary
friar
fri.
freudism
frida
friday
fridge
fridge-freezer
fried
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان