خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سرگرمی
[اسم]
hobby
/ˈhɑb.i/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سرگرمی
تفریح
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تفنن
سرگرمی
مشغولیت
مشغولیات
مترادف و متضاد
leisure pursuit
pastime
recreation
job
work
1.Ben's hobby is restoring old motorcycles.
1. سرگرمی "بن"، تعمیر کردن موتورسیکلتهای قدیمی است.
2.My hobbies are reading and swimming.
2. تفریحات من خواندن و شنا کردن است.
تصاویر
کلمات نزدیک
hobbs
hobble
hob
hoax
hoary
hobnail
hobnail boot
hobnob
hobo
hock
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان