خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . علاقهمند
[صفت]
interested
/ˈɪn.trə.stəd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more interested]
[حالت عالی: most interested]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
علاقهمند
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ذیعلاقه
ذینفع
علاقهمند
مترادف و متضاد
absorbed
attentive
concerned
eager
fascinated
bored
disinterested
uninterested
1."Really?" he said, with an interested look on his face.
1. او با نگاهی علاقهمند در چهرهاش گفت: «واقعا؟»
interested in something/somebody
به چیزی/کسی علاقهمند بودن
He didn't seem very interested in what I was saying.
او زیاد علاقهمند به چیزی که داشتم میگفتم نبود.
interested in doing something
به انجام کاری علاقهمند بودن
Anyone interested in joining the club should contact us at the address below.
هر کس که علاقهمند به عضو شدن در باشگاه را دارد باید با آدرس زیر با ما تماس بگیرد.
interested to do something
به انجام کاری علاقهمند بودن
I'd be interested to hear more about your work.
علاقهمندم بیشتر راجع به کارتان بشنوم.
to be/sound interested
علاقهمند بودن/به نظر رسیدن
1. He sounded genuinely interested.
1. او حقیقتا علاقهمند به نظر میرسید.
2. There's a talk on Italian art—are you interested?
2. یک سخنرانی درباره هنر ایتالیایی وجود دارد؛ آیا علاقهمند هستی؟
تصاویر
کلمات نزدیک
interest-free
interest rate
interest
interdisciplinary
interdict
interestedly
interesting
interesting and enjoyable read
interestingly
interface
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان