خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کیلوگرم
[اسم]
kilogram
/ˈkɪl.əˌgræm/
قابل شمارش
1
کیلوگرم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کیلوگرم
کیلو
مترادف و متضاد
kilo
1.2 kilograms of rice
1. دو کیلوگرم برنج
تصاویر
کلمات نزدیک
kilobyte
kilo
kiln
killjoy
killing
kilometer
kilowatt
kilt
kim
kim chee
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان