خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زانو
[اسم]
knee
/niː/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
زانو
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زانو
1.The baby was crawling around on its hands and knees.
1. بچه داشت بر روی دستان و زانوهایش چهاردستوپا میرفت.
2.These jeans are torn at the knee.
2. این شلوار لیها در زانو پاره شدهاند.
a knee injury
جراحت زانو
a knee patch
وصله زانو
تصاویر
کلمات نزدیک
knead
knave
knapsack
knackered
knack
knee brace
knee-deep
knee-high
knee-jerk
kneecap
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان