1 . طولانی (زمان) 2 . بلند 3 . برای مدت طولانی 4 . از ته دل خواستن
[صفت]

long

/lɔːŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: longer] [حالت عالی: longest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 طولانی (زمان) زیاد

معادل ها در دیکشنری فارسی: طولانی متمادی
مترادف و متضاد extended lengthy prolonged brief short
a long journey/walk/drive/flight/movie
یک سفر/پیاده‌روی/رانندگی/پرواز/فیلم طولانی
  • 1. I don't watch long movies.
    1. من فیلم طولانی نگاه نمی‌کنم.
  • 2. We went on a really long journey.
    2. ما به سفری بسیار طولانی رفتیم.
(for) a long time
(برای) مدتی طولانی [زمان زیادی]
  • 1. I've been waiting a long time.
    1. من زمان زیادی را منتظر بوده‌ام.
  • 2. It's a long time since I lived there.
    2. مدتی طولانی از وقتی که من آنجا زندگی می‌کردم، گذشته است.
کاربرد صفت long به معنای طولانی و زیاد
صفت long در این مفهوم اشاره دارد به چیزی که برای زمان طولانی یا زیادی به طول می‌انجامد و اغلب بر خلاف انتظار است. مثال:
"a long movie" (یک فیلم طولانی)
".I've been waiting a long time" (من زمان زیادی را منتظر بوده‌ام.)

2 بلند طولانی (مسافت)، دراز

معادل ها در دیکشنری فارسی: بلند دراز طویل
مترادف و متضاد lengthy short
  • 1.There was a long line at the post office.
    1. صفی طولانی در اداره پست بود [وجود داشت].
  • 2.We're still a long way from the station.
    2. ما هنوز راهی طولانی تا ایستگاه داریم.
long hair/leg/hand/dress
مو/پا/دست/لباس بلند
  • 1. She had long dark hair.
    1. او موهای تیره بلندی داشت.
  • 2. She was wearing a long green dress.
    2. او یک پیراهن بلند سبز پوشیده بود.
how long
چقدر بلند/چقدر قد
  • How long is he?
    او چقدر بلند است [او چقدر قد دارد یا قد او چقدر است]؟
how long
چقدر طول
  • How long is the River Nile?
    رود نیل چقدر طول دارد؟
کاربرد صفت long به معنای طولانی
صفت long در مفهوم "طولانی" اشاره دارد به اندازه چیزی و میزان بلند بودن آن.
- در رابطه با لباس، این صفت، لباسی را توصیف می‌کند که تقریباً کل دست‌ها و پاها را می‌پوشاند.
"a long dress" (یک لباس زنانه بلند)
- اشاره به اعضای بدن و مو. مثال:
"long legs" (پاهای بلند)
"long hair" (موی بلند)
صفت long در مفهوم طولانی اشاره دارد به مسافت جایی تا جای دیگر. مثال:
".There was a long line at the post office" (صفی طولانی در اداره پست بود [وجود داشت].)
[قید]

long

/lɔːŋ/
غیرقابل مقایسه

3 برای مدت طولانی (برای) مدت زمان زیاد

معادل ها در دیکشنری فارسی: آزگار
مترادف و متضاد for a long time
  • 1.I can’t stay long.
    1. نمی‌توانم برای مدتی طولانی بمانم.
  • 2.I've known her longer than you have.
    2. من او را مدت زمان بیشتری از تو می‌شناسم.
to take long
مدت زمانی طول کشیدن
  • This may take longer than we thought.
    این ممکن است بیشتر از آنچه فکر می‌کردیم طول بکشد.
much longer
مدت زمانی بیشتر از این
  • I won't be staying much longer.
    من (مدت زمانی) بیشتر از این نمی‌توانم بمانم.
how long
چه مدت
  • How long is the course?
    این دوره چه مدت است [این دوره چقدر طول می‌کشد]؟
کاربرد قید long
قید long در این مفهوم برای صحبت و یا پرسش درباره مدت زمانی که که یک عمل به طول انجامیده و یا به طول خواهد انجامید، به‌کار می‌رود.
[فعل]

to long

/lɔːŋ/
فعل ناگذر
[گذشته: longed] [گذشته: longed] [گذشته کامل: longed]

4 از ته دل خواستن خواستن، آرزو داشتن، اشتیاق داشتن

معادل ها در دیکشنری فارسی: اشتیاق داشتن
مترادف و متضاد yearn
to long for somebody to do something
انجام کاری توسط کسی را از ته دل خواستن
  • She longed for him to come back.
    او از ته دل می‌خواست او برگردد.
to long for somebody/something
کسی/چیزی را خواستن
  • Lucy had always longed for a brother.
    "لوسی" همیشه دلش یک برادر می‌خواست.
to long to do something
از ته دل چیزی/انجام کاری را خواستن
  • I long to see my family again.
    از ته دل می‌خواهم [آرزو دارم] که دوباره خانواده‌ام را ببینم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان