خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شکایت کردن
[عبارت]
make a complaint
/meɪk ə kəmˈpleɪnt/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شکایت کردن
شکایتنامه تنظیم کردن
1.I'd like to make a complaint about the noise.
1. من میخواهم بابت این سر و صدا شکایتنامه تنظیم کنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
make a commitment
make a comment
make a comeback
make a claim
make a choice
make a confession
make a dash
make a date
make a deal
make a decision
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان