خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیشنهاد
2 . پیشنهاد ازدواج
[اسم]
proposal
/prəˈpoʊzl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پیشنهاد
طرح
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیشنهاد
1.His proposal that the system should be changed was rejected.
1. پیشنهاد او مبنی بر اینکه سیستم باید تغییر کند [عوض شود]، رد شد.
to accept a proposal
پذیرفتن یک پیشنهاد
2
پیشنهاد ازدواج
خواستگاری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خواستگاری
1.As a young woman, she received several proposals.
1. به عنوان زنی جوان، او چندین پیشنهاد ازدواج دریافت کرد [گرفت].
تصاویر
کلمات نزدیک
proportionately
proportionate
proportional representation
proportional
proportion
propose
propose a theory
propose to a woman
proposed
proposer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان