خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جابجایی
[اسم]
relocation
/ˌriːloʊˈkeɪʃn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
جابجایی
تغییر مکان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اسبابکشی
انتقال
1.relocation costs
1. هزینههای جابجایی
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
relocated
relocate
relocatable program
reload
reliving
reluctance
reluctant
reluctantly
reluctivity
rely
کلمات نزدیک
relocate
reload
relive
relish
reliquary
reluctance
reluctant
reluctantly
rely on
remain
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان