خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تکرار کردن
2 . تکرار
[فعل]
to repeat
/rəˈpiːt/
فعل گذرا
[گذشته: repeated]
[گذشته: repeated]
[گذشته کامل: repeated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تکرار کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تکرار کردن
مترادف و متضاد
recap
restate
say again
1.He repeated the number.
1. او عدد را تکرار کرد.
2.The test must be repeated several times.
2. آزمون باید چندین بار تکرار شود.
3.Would you mind repeating what you just said?
3. اشکالی دارد حرفی که زدید را تکرار کنید؟
[اسم]
repeat
/rəˈpiːt/
قابل شمارش
2
تکرار
بازپخش
1.‘Is it a new series?’ ‘No, a repeat.’
1. "آیا آن سریالی جدید است؟" "نه، تکراری است."
تصاویر
کلمات نزدیک
repeal
repayment
repayable
repay
repatriation
repeatable
repeated
repeatedly
repel
repellent
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان