خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آزردهخاطر شدن
[فعل]
to resent
/rɪˈzɛnt/
فعل گذرا
[گذشته: resented]
[گذشته: resented]
[گذشته کامل: resented]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
آزردهخاطر شدن
ناراحت شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آزرده شدن
formal
مترادف و متضاد
be offended by
begrudge
grudge
be pleased by
like
welcome
1.Bertha resented the way her boyfriend treated her.
1. "برتا" از رفتار دوست پسرش با او آزردهخاطر شد.
2.Columbus resented the fact that his crew wanted to turn back.
2. "کلمب" از این حقیقت که خدمهاش میخواستند برگردند آزردهخاطر شد.
3.The earthquake victim resented the poor emergency care.
3. قربانیان زمین لرزه از مراقبتهای ضعیف اورژانسی ناراحت شدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
resemble
resemblance
researcher
research student
research methodology
resentful
resentment
reservation
reserve
reserved
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان