خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیش طرح زدن
2 . داستان کوتاه (طنز)
3 . پیشطرح
[فعل]
to sketch
/sketʃ/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: sketched]
[گذشته: sketched]
[گذشته کامل: sketched]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پیش طرح زدن
طرح اولیه کشیدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
طراحی کردن
1.He enjoyed sketching, writing poetry and playing music.
1. او از طرح زدن، شعر نوشتن و موسیقی نواختن لذت می برد.
2.He quickly sketched the view from the window.
2. او سریع منظره بیرون پنجره را پیش طرح زد.
[اسم]
sketch
/sketʃ/
قابل شمارش
2
داستان کوتاه (طنز)
قطعه کوتاه، نمایش کوتاه (طنز)
مترادف و متضاد
skit
1.The drama group did a sketch about a couple buying a new car.
1. گروه تئاتر نمایش کوتاهی درباره اتومبیل خریدن یک زوج اجرا کردند.
a biographical sketch of the Prime Minister
قطعه کوتاه زندگینامهای درباره نخستوزیر
3
پیشطرح
طراحی اولیه (نقاشی)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اتود
انگاره
طرح
طرحواره
کروکی
1.He did a quick sketch of the cat.
1. او پیشطرحی سریع از گربه کشید.
تصاویر
کلمات نزدیک
skepticism
skeptically
skeptical
skeptic
skeleton staff
sketchbook
sketchmap
sketchpad
sketchy
skew
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان