1 . عقیم کردن
[فعل]

to spay

/speɪ/
فعل گذرا
[گذشته: spayed] [گذشته: spayed] [گذشته کامل: spayed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 عقیم کردن اخته کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: عقیم کردن
  • 1.Have you had your cat spayed?
    1. آیا گربه ی شما عقیم شده است؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان