خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دزدی
[اسم]
theft
/θeft/
قابل شمارش
1
دزدی
سرقت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دزدی
دستبرد
سرقت
1.Police are investigating the theft of computers from the company's offices.
1. پلیس دارد دزدی کامپیوترها از دفاتر شرکت را مورد بررسی قرار میدهد.
car theft
سرقت ماشین
تصاویر
کلمات نزدیک
theatrical
theatergoer
theater director
theater
the windshield is cracked.
their
theirs
thelma
them
thematic
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان