خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تبدیل کردن
[فعل]
to transmute
/trænzˈmjuːt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: transmuted]
[گذشته: transmuted]
[گذشته کامل: transmuted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تبدیل کردن
تغییر شکل دادن، تغییر ماهیت دادن
مترادف و متضاد
change
convert
transform
1.Ancient alchemists believed that it was possible to transmute lead into gold.
1. کیمیاگران باستان معتقد بودند که تبدیل کردن سرب به طلا امکان پذیر است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
transmitting aerial
transmitter
transmitted
transmittable
transmit
transnational
transparent
transplant
transport
transportable
کلمات نزدیک
transmitter
transmit
transmission
transmigrate
translucent
transnational
transparency
transparent
transpire
transplant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان