خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . منحصربهفرد
[صفت]
unique
/juˈnik/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more unique]
[حالت عالی: most unique]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
منحصربهفرد
بیهمتا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیبدیل
بیمانند
بینظیر
بیهمتا
تک
یگانه
یکتا
منحصر بفرد
بیمثل و مانند
منحصر به فرد
مترادف و متضاد
distinctive
especial
idiosyncratic
unusual
common
ordinary
1.Albie has a unique collection of stamps.
1. "البی" مجموعهای منحصربهفرد از تمبر دارد.
2.Going to Africa was a unique experience for us.
2. رفتن به آفریقا برای ما تجربهای منحصربهفرد بود.
3.The inventor developed a unique method of making ice cream.
3. مخترع، روشی منحصربهفرد برای درست کردن بستنی ابداع کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
unionist
unionism
union jack
union
uninviting
uniquely
uniqueness
unisex
unison
unit
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان