خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . غیرممکن
[صفت]
unthinkable
/ʌnˈθɪŋkəbl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more unthinkable]
[حالت عالی: most unthinkable]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
غیرممکن
غیرقابل تصور
معادل ها در دیکشنری فارسی:
محال
1.Thirty years ago a no-smoking restaurant would have been unthinkable.
1. سی سال پیش (وجود) یک رستوران سیگار-ممنوع غیرممکن بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
unthankful
untested
untenable
untapped
untangle
untidy
untie
until
until further notice
untimely
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان