خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عریض کردن
2 . توسعه دادن
3 . عریض شدن
[فعل]
to widen
/ˈwaɪ.dən/
فعل گذرا
[گذشته: widened]
[گذشته: widened]
[گذشته کامل: widened]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
عریض کردن
تعریض کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پهن کردن
گسترش دادن
1.They are widening the road.
1. آنها دارند جاده را تعریض میکنند.
2
توسعه دادن
گسترش دادن، باز کردن، بزرگ کردن
1.Why not widen the discussion to include other points of view?
1. چرا بحث را توسعه نمیدهیم [باز نمیکنیم] تا شامل سایر دیدگاهها نیز بشود؟
3
عریض شدن
1.As it approaches the sea, the river begins to widen.
1. رودخانه با نزدیک شدن به دریا عریضتر میشود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
widely
wide of the mark
wide
wickedly
wicked
widespread
widget
widow
widow's peak
widow woman
کلمات نزدیک
widely-read
widely acknowledged
widely
wide-ranging
wide-eyed
wideness
widening
widescreen
widespread
widespread acclaim
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان