1 . بی‌تاب
[صفت]

fretful

/ˈfretfl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more fretful] [حالت عالی: most fretful]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بی‌تاب بی‌قرار، بدخلق، نق‌نقو

مترادف و متضاد irritable restless worrisome
  • 1.Babies soon become fretful when they are tired or hungry.
    1. نوزادان وقتی خسته یا گرسنه هستند، خیلی زود بی‌قرار می‌شوند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان