[صفت]

poor

/pɔːr/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: poorer] [حالت عالی: poorest]
  • 1.Many medicines are too expensive for poorer countries to afford.
    1. خیلی از داروها خارج از وسع مالی ملت‌های فقیرتر هستند.
  • 2.Most of these people are very poor.
    2. بیشتر این مردم بسیار فقیر هستند.
کاربرد صفت poor به معنای فقیر و تهیدست
صفت poor در مفهوم "فقیر" و "تهیدست" اشاره به فرد یا افراد یک جامع دارد که پول لازم برای زندگی در رفاه نسبی را ندارند؛ رفاهی که توسط یک جامعه تعیین شده و به‌عنوان یک نُرم محسوب می‌شود. این افراد به‌سختی نیازهای اولیه خود را بر طرف می‌کنند.

2 بیچاره طفلکی

معادل ها در دیکشنری فارسی: بیچاره بینوا زبان‌بسته مادرمرده
مترادف و متضاد miserable unfortunate wretched lucky
  • 1.That cold sounds terrible - poor you!
    1. سرماخوردگی‌ات حسابی شدید به‌نظر می‌رسد؛ طفلکی!
  • 2.The poor girl didn't have any friends.
    2. دختر بیچاره هیچ دوستی نداشت.
کاربرد صفت poor به معنای بیچاره و طفلکی
صفت poor در مفهوم "بیچاره" و "طفلکی" اشاره دارد به کسی یا چیزی که نیاز به همدردی، دلسوزی و ترحم دارد. این صفت همیشه قبل از یک اسم به کار می‌رود. مثال:
"!That cold sounds terrible - poor you" (سرماخوردگی‌ات حسابی شدید به نظر می‌رسد؛ طفلکی!)
".The poor girl didn't have any friends" (آن دختر بیچاره هیچ دوستی نداشت.)

3 بد کم

معادل ها در دیکشنری فارسی: نامساعد
مترادف و متضاد bad deficient terrible abundant rich
  • 1.Last year's exam results were poor.
    1. نتایج امتحانات سال گذشته بد بودند.
a poor harvest
برداشت کم
کاربرد صفت poor به معنای بد و کم
- صفت poor در مفهوم "بد" اشاره دارد به چیزی که خوب نیست و یا کیفیت مناسب و قابل انتظار را ندارد. این صفت به بد بودن یا عدم مهارت در فعالیتی بخصوص نیز اشاره دارد. مثال:
".Last year's exam results were poor" (نتایج امتحانات سال گذشته بد بودند.)
"a poor swimmer" (یک شناگر بد [بی مهارت])
- صفت poor در مفهوم "کم" اشاره به کم بودن میزان چیزی و شدت آن دارد و معمولا برای بیان میزان بسیار کم از چیزی، از این صفت استفاده می‌شود. مثال:
"a poor harvest" (برداشت کم)

4 ضعیف

مترادف و متضاد feeble weak strong
  • 1.Her writing has always been poor.
    1. نگارش او همیشه ضعیف بوده‌است.
کاربرد صفت poor به معنای ضعیف
صفت poor در مفهوم "ضعیف" هم اشاره به ناتوانی و عدم مهارت در فعالیتی بخصوص دارد و هم به ضعف جسمانی. مثال:
".Her writing has always been poor" (نگارش او همیشه ضعیف بوده‌است.)
"poor biceps" (بازوان ضعیف)
[اسم]

the poor

/pɔːr/
غیرقابل شمارش

5 فقرا

معادل ها در دیکشنری فارسی: فقرا
  • 1.She spent her life working with the poor.
    1. او زندگی‌اش را به کار کردن با فقرا گذراند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان