1 . غیرممکن
[صفت]

unthinkable

/ʌnˈθɪŋkəbl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more unthinkable] [حالت عالی: most unthinkable]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 غیرممکن غیرقابل تصور

معادل ها در دیکشنری فارسی: محال
  • 1.Thirty years ago a no-smoking restaurant would have been unthinkable.
    1. سی سال پیش (وجود) یک رستوران سیگار-ممنوع غیرممکن بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان