Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . طبقهبندی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to classify
/ˈklæsəˌfaɪ/
فعل گذرا
[گذشته: classified]
[گذشته: classified]
[گذشته کامل: classified]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
طبقهبندی کردن
دستهبندی کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ردهبندی کردن
طبقهبندی کردن
فهرست کردن
1.Biologists classify animals and plants into different groups.
1. زیستشناسان حیوانات و گیاهان را در گروه های مختلف طبقه بندی می کنند.
2.The books in the library are classified by subject.
2. کتاب ها در کتابخانه بر اساس موضوع دسته بندی شده اند.
تصاویر
کلمات نزدیک
classifier
classified information
classified advertisements
classified ad
classified
classless
classmate
classroom
classy
clatter
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان