Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سنت
2 . همایش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
convention
/kənˈvɛnʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سنت
عرف
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رسم
عرف
مترادف و متضاد
custom
by convention
طبق عرف/سنت
By convention, the bride’s father gives her away at her wedding.
طبق عرف، پدر عروس دست او را در مراسم عروسیاش به دست داماد میدهد.
ancient conventions
سنن باستانی
2
همایش
نشست، اجلاس
معادل ها در دیکشنری فارسی:
همایش
نشست
مجمع
کنوانسیون
مترادف و متضاد
assembly
conference
congress
meeting
1.The party held its biennial convention.
1. آن حزب همایش دوسالانه خود را برگزار کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
conventicle
convent
convenor
conveniently located
conveniently
convention center
conventional
conventional medicine
conventional weapon
conventional wisdom
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان