Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تمام
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
entire
/enˈtɑɪr/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تمام
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آزگار
تمام
دربست
همه
مترادف و متضاد
whole
1.He'd spent the entire journey asleep.
1. تمام سفر را در خواب سپری کرد.
2.the entire city is collapsing.
2. تمام شهر در حال نابودی است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
enthusiastic
enthusiast
enthusiasm
enthronization
enthronisation
entirely
entomb
entombment
entrails
entrance
کلمات نزدیک
enticing
enticement
entice
enthusiastically
enthusiastic support
entirely
entirety
entitle
entitled
entitlement
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان