Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . همه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[ضمیر]
everyone
/ˈev.riː.wʌn/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
همه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
همه
مترادف و متضاد
everybody
1.Everyone agreed with me.
1. همه با من موافقت کردند.
2.Everyone involved in the accident has been questioned by the police.
2. همه کسانی که در حادثه درگیر بودند توسط پلیس بازجویی شدند.
3.I had dressed up but everyone else was wearing jeans.
3. من لباس رسمی پوشیده بودم اما بقیه همه جین پوشیده بودند.
تصاویر
کلمات نزدیک
everyday
everybody
every year
every weekday.
every week
everyone is allowed to bring some goods into the country without paying any duty.
everyplace
everything
everything grows dark
everywhere
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان