Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . شار (فیزیک)
2 . تغییر دائمی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
flux
/flʌks/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شار (فیزیک)
سرعت جریان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شار
مترادف و متضاد
flow
movement
the flux of water
سرعت جریان آب
2
تغییر دائمی
ناپایداری، بیثباتی
مترادف و متضاد
continuous change
instability
stability
1.Our society is in a state of flux.
1. جامعه ما در وضعیتی بیثبات قرار دارد.
2.Prices are in a state of flux.
2. قیمتها در وضعیت بیثباتی هستند.
تصاویر
کلمات نزدیک
flutter
flutist
flute
flustered
fluster
fluxmeter
fly
fly back
fly ball
fly by the seat of one's pants
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان