[اسم]

gate

/geɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دروازه در، در حیاط

معادل ها در دیکشنری فارسی: باب در درب دروازه
مترادف و متضاد door doorway gateway portal
to open a gate
در را باز کردن
  • He heard Jack open the gate.
    او شنید که "جیک" در را باز کرد.
to close/shut a gate
دروازه را بستن
  • Please close the gate.
    لطفا دروازه را ببندید.
to lock/padlock a gate
در را قفل کردن
  • She locked the gate behind her.
    او در را پشت سرش قفل کرد.
to go through a gate
از دروازه رد شدن
  • They went through the gate into the orchard.
    آنها از دروازه رد شدند و وارد باغستان شدند.
the entrance/main/front/back gate
دروازه ورودی/اصلی/جلویی/پشتی

2 گیت (فرودگاه) [درب ورود و خروج به هواپیما]

  • 1.Air France flight 76 will leave from gate 6A.
    1. پرواز فرانسه 76 از گیت 6آ حرکت خواهد کرد.
  • 2.The gate is still open.
    2. گیت هنوز باز است.

3 دریچه

معادل ها در دیکشنری فارسی: دریچه
[عبارات مرتبط]
  • 1. دروازه‌دار (جاده)
  • 4. بی‌دعوت به مهمانی یا پارتی رفتن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان