Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دروازه
2 . گیت (فرودگاه)
3 . دریچه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
gate
/geɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دروازه
در، در حیاط
معادل ها در دیکشنری فارسی:
باب
در
درب
دروازه
مترادف و متضاد
door
doorway
gateway
portal
to open a gate
در را باز کردن
He heard Jack open the gate.
او شنید که "جیک" در را باز کرد.
to close/shut a gate
دروازه را بستن
Please close the gate.
لطفا دروازه را ببندید.
to lock/padlock a gate
در را قفل کردن
She locked the gate behind her.
او در را پشت سرش قفل کرد.
to go through a gate
از دروازه رد شدن
They went through the gate into the orchard.
آنها از دروازه رد شدند و وارد باغستان شدند.
the entrance/main/front/back gate
دروازه ورودی/اصلی/جلویی/پشتی
2
گیت (فرودگاه)
[درب ورود و خروج به هواپیما]
1.Air France flight 76 will leave from gate 6A.
1. پرواز فرانسه 76 از گیت 6آ حرکت خواهد کرد.
2.The gate is still open.
2. گیت هنوز باز است.
3
دریچه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دریچه
[عبارات مرتبط]
gated
1. دروازهدار (جاده)
gateway
2. دروازه
gatepost
3. چارچوب دروازه
to gatecrash
4. بیدعوت به مهمانی یا پارتی رفتن
تصاویر
کلمات نزدیک
gastropub
gastronomy
gastronomic
gastritis
gastric ulcer
gateau
gatecrash
gatecrasher
gated
gated community
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان