Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کمتر
2 . کمتر
3 . کمتر
4 . منهای
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
less
/les/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کمتر
-تر
مترادف و متضاد
little
not much
rarely
more
to do something less
کاری را کمتر انجام دادن
1. Exercise more and eat less.
1. بیشتر ورزش کن و کمتر بخور.
2. Maybe he would worry less if he understood the situation.
2. شاید اگر او اوضاع را درک میکرد کمتر نگران میشد.
less often than
کمتر از گذشته
We go to the movies less often than we used to.
ما کمتر از گذشتهها به سینما میرویم.
to be less than something
اصلا ... نبودن/نکردن
The receptionist was less than helpful.
مسئول پذیرش اصلا کمکی نکرد.
less ... than
کمتر
Tickets were less expensive than I had expected.
بلیتها ارزانتر از آنچه انتظارش را داشتم بودند.
[تخصیص گر]
less
/les/
2
کمتر
کمتری
مترادف و متضاد
not so much
shorter
slighter
smaller
more
1.I drink less coffee than I used to.
1. من به نسبت گذشته قهوه کمتری میخورم.
2.We’ve got to spend less money.
2. ما باید پول کمتری خرج کنیم.
less of ... than
کمتر از ...
It is less of a problem than I'd expected.
این کمتر از آنچه انتظار داشتم مشکل محسوب میشود.
less than no time
خیلی زود
We'll be there in less than no time.
ما خیلی زود آنجا خواهیم بود.
nothing less than
چیزی کمتر از
The victory was nothing less than a miracle.
آن پیروزی چیزی کمتر از یک معجزه نبود.
[ضمیر]
less
/les/
3
کمتر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کمتر
مترادف و متضاد
a smaller amount
not so much as
more
less than somebody
کمتر از کسی
1. I earn less than my brother.
1. من از برادرم کمتر درآمد دارم.
2. She knows less than I do about it.
2. او درباره آن کمتر از من میداند.
much/a lot less
خیلی/بسیار کمتر
It costs much less to go by bus.
با اتوبوس رفتن خیلی کمتر هزینه دارد.
[حرف اضافه]
less
/les/
4
منهای
بدون احتساب
1.Send a check for the catalog price, less 10% discount.
1. یک چک برای کاتالوگ قیمتها بفرستید، منهای 10% تخفیف.
a monthly salary of $2 000 less tax and insurance
حقوق ماهانه 2000 دلاری منهای مالیات و بیمه
[عبارات مرتبط]
lesser
1. کوچکتر
less and less
2. کمتر و کمتر
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
lesion
leotard
leopard frog
leopard cat
leopard
lessen
lesser rorqual
let
let down
let go
کلمات نزدیک
leslie
lesion
lese-majesty
lesbian
leroy
less and less
lessee
lessen
lesser
lesson
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان