[اسم]

meander

/miˈændər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خم (جاده یا رودخانه) پیچ

[فعل]

to meander

/miˈændər/
فعل ناگذر
[گذشته: meandered] [گذشته: meandered] [گذشته کامل: meandered]

2 پیچ‌وخم داشتن پیچ‌وتاب خوردن

  • 1.The stream meanders slowly down to the sea.
    1. رود به‌آرامی به‌سمت دریا پیچ‌وخم داشت.

3 بدون هدف حرکت کردن پرسه زدن

  • 1.Cows still meander through these villages.
    1. گاورها هنوز در این روستاها پرسه می‌زنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان