Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خم (جاده یا رودخانه)
2 . پیچوخم داشتن
3 . بدون هدف حرکت کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
meander
/miˈændər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خم (جاده یا رودخانه)
پیچ
[فعل]
to meander
/miˈændər/
فعل ناگذر
[گذشته: meandered]
[گذشته: meandered]
[گذشته کامل: meandered]
صرف فعل
2
پیچوخم داشتن
پیچوتاب خوردن
1.The stream meanders slowly down to the sea.
1. رود بهآرامی بهسمت دریا پیچوخم داشت.
3
بدون هدف حرکت کردن
پرسه زدن
1.Cows still meander through these villages.
1. گاورها هنوز در این روستاها پرسه میزنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
mean business
mean
mealtime
meal
meager
meaning
meaningful
meaningless
meanness
means
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان