[اسم]

pen

/pen/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خودکار

معادل ها در دیکشنری فارسی: خودکار قلم کلک
to write in pen
با خودکار نوشتن
  • 1. If you write in pen, you won't be able to erase your mistakes.
    1. اگر با خودکار بنویسی، نمی‌توانی اشتباهاتت را پاک کنی.
  • 2. Please fill out the form in pen.
    2. لطفاً فرم را با خودکار پر کنید.
توضیحاتی در رابطه با اسم pen
معادل فارسی اسم pen "خودکار" است. pen یا خودکار به وسیله‌ای پلاستیکی یا فلزی گفته می‌شود که در آن جوهر به کار رفته است و از آن برای نوشتن و نقاشی کردن استفاده می‌شود. مثال:
".If you write in pen, you won't be able to erase your mistakes" (اگر با خودکار بنویسی، نمی‌توانی اشتباهاتت را پاک کنی.)

2 آغل

معادل ها در دیکشنری فارسی: آغل
a sheep pen
آغل گوسفندان

3 ندامتگاه

مترادف و متضاد penitentiary
  • 1.The execution was carried out at the state pen in Fort Madison.
    1. اعدام در ندامتگاه ایالتی در "فورت مدیسون" انجام گرفت.
[فعل]

to pen

/pen/
فعل گذرا
[گذشته: penned] [گذشته: penned] [گذشته کامل: penned]

4 نوشتن نگاشتن

formal
مترادف و متضاد write
to pen something
چیزی نوشتن
  • He penned a letter to the local paper.
    او نامه‌ای به روزنامه محلی نوشت.
کاربرد فعل pen به معنای نوشتن یا نگاشتن
فعل pen در مفهوم "نوشتن یا نگاشتن" اشاره دارد به عمل نوشتن چیزی (نامه و ...) بر روی کاغذ. این فعل معادل فعل write است. مثال:
".He penned a letter to the local paper" (او نامه‌ای به روزنامه محلی نوشت.)

5 در آغل نگه داشتن

to pen an animal (in/up)
حیوانی را در آغل نگه داشتن
  • At clipping time sheep need to be penned.
    در زمان پشم‌چینی [پشم‌زنی]، گوسفندان باید در آغل نگه داشته شوند.

6 حبس کردن (در فضایی کوچک) زندانی کردن

to pen somebody (in/up)
کسی را حبس کردن
  • The whole family were penned up in one room for a month.
    تمام آن خانواده، به مدت یک ماه در یک اتاق حبس شده بودند.
[عبارات مرتبط]
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان