Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خطر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
peril
/ˈpɛrəl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خطر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خطر
مخاطره
formal
مترادف و متضاد
danger
menace
risk
safety
security
1.The hunter was abandoned by the natives when he described the peril that lay ahead of them.
1. بومیان شکارچی را رها کردند وقتی او خطری را که بر سر راهشان بود برایشان توضیح داد.
2.There is great peril in trying to climb the mountain.
2. خطر بزرگی در سعی کردن برای صعود به (این) کوه وجود دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
peridotite
peridot
pericardium
perhaps
perfuse
perilla
perilous
perilously
perimeter
period
کلمات نزدیک
perigee
perhaps
perfunctory
perfunctorily
perfumed
perilous
perilously
perimeter
perinatal
period
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان