Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . نظارت کردن
2 . ریاست کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to preside over
/prɪˈzaɪd ˈoʊvɚ/
فعل گذرا
[گذشته: presided over]
[گذشته: presided over]
[گذشته کامل: presided over]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
نظارت کردن
اداره کردن
formal
2
ریاست کردن
رئیس بودن
formal
1.Finch presided over the company for 30 years.
1. "فینچ" بیش از سی سال رئیس شرکت بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
predispose towards
predispose to
pore over
poodle around
plough back
prey on
provide for
pull on
pull to
pull socks up
کلمات نزدیک
preside
preshrunk
preserve the environment
preserve
preservative
presidency
president
presidential
presidential candidate
press
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان